در گفتگوهایی که سقراط نقش مهمی ایفا میکند وی میان دو حد پایین و بالا در نوسان است. از یک سو سقراطی وجود دارد که مدعی است هیچ چیز در باب فضیلت نمیداند و خود را به پرسیدن از دیگران مشغول میدارد: این سقراط در کتاب " دفاعیه" و گفتگوهای مشخصی که بیشتر آنها بدون نتیجه پایان میپذیرند حضور دارد. گفتگوهایی چون کرایتون ، آتیدموس و آتیپورو حالت سلبی دارند .
از سوی دیگر گفتگوهایی هستند که ما در آنها سقراطی دیگر را شاهد هستیم که آموزههای ایجابی را در باب فضیلت ارایه میکند؛ این سقراط معمولاً پرسشها را فقط بدان جهت مطرح میکند تا اتفاق نظرهایی را به وجود آورد. این گفتگوها حالت دیالکتیکی دارند و به نتیجهای ختم می شوند و این گفتگوها را می توانیم در کتابهایی : "جمهوری"، " فایدون" "فاندروس" و "فیلبوس" بیابیم.
مشخصه اول آموزه سقراط کیفیت تاریخی آن است. سقراط در کتاب "مهمانی" اذعان میکند که انسانی که واجد ارزشی نیست محاسبه نمیکند که آیا رشته عمل وی زندگی اش را تهدید می کند یا به مرگ منتهی می شود. او به نظر تنها به یک چیز توجه دارد - اینکه آیا آنچه وی انجام می دهد عادلانه هست یا نه؟ کار انسان خوب یا انسان بد . این جمله ای است که سقراط هم خود در دادگاهش بر طبق آن عمل کرده و هم آموزه ای است که به دیگران توصیه یم کند انجام دهند.
سقراط تأملات اخلاقی را فراتر از افراد در نظر می گیرد. اگر ما به عدالت به صورت تقریبی به عنوان روشی که ما با دیگران رفتار می کنیم بیندیشیم عمل عادلانهای که مد نظر وی است طیف گستردهای را در بر میگیرد. ناعادلانه است که از زیارتگاهی سرقت کنیم، به دوستانمان خیانت کنیم، دزدی کنیم، تعهداتمان را بشکنیم ، مرتکب زنا شویم و رفتار نامناسبی با والدین خود داشته باشیم. جمله مشابهی در باب عمل نادرست در کرایتون نیز یافت میشود؛ جایی که این پرسش که آیا سقراط باید جانش را با فرار از زندان آتن نجات دهد و حکم دادگاه را نادیده بگیرد یا این کار را صورت ندهد مطرح می شود.
سقراط تصریح میکند اینکه آیا او باید از زندان فرار کند یا نه تنها با این پرسش گره می خورد که آیا انجام این کار عادلانه است یا نه؟ آشکار است که سقراط با قرار دادن عمل نادرست در مقابل از دست دادن زندگی خواهان تأکید بر این نکته است که هیچ چیز بدتر از انجام عمل ناعادلانه نیست. بنابراین در چنین متونی سقراط به نظر قهرمان اخلاقی است و حاضر به فدای زندگی خود است تا اینکه کار غیرعادلانهای از وی سر نزد و چنین قهرمانگرایی را به دیگران هم توصیه میکند.
با این همه این قهرمانگرایی شامل مؤلفه مهمی از خود دوستی هم میشود. در متنی از کتاب " مهمانی" که نقل قول شد سقراط در صدد بر می آید تا رویکردش را نسبت به شهروندان آتنی شرح دهد. او آنها را از این بابت که مجذوب ثروت، شهرت و افتخار شدهاند و به حکمت، حقیقت و بهبود نفسشان اهتمامی نمیورزند سرزنش می کند. آنگاه که وی این ایده را بسط میدهد آشکار میشود که تکامل نفس و بهبود یافتن آن به معنای کسب و واجد بودن فضیلت اخلاقی است.
آتنیان باید به جای پیجویی ثروت و افتخار به دنبال تکامل نفس خودشان باشند و این فضیلت محسوب میشود. از این تذکار میتوانیم نتیجه بگیریم که برای سقراط خیر روانشناختی بر خیر مادی میچربد و فضیلت روانشناختی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
کتاب "کرایتون" چشمانداز دیگری در باب خیر روانشناختی ارائه میکند. سقراط اذعان میکند (همانگونه که برای هر فردی عیان است) زندگی اگر با بیماری آسیب ببیند ارزش زیستن را ندارد. اما از سوی دیگر او افزون میکند که زندگی اگر بنا باشد با اعمال ناعادلانه سپری شود و حقیقت فدا شود ارزش زیستن را ندارد.
ما میتوانیم این مدعا را در وجه ایجابی اش درک کنیم. فضیلت خیر اساسی روانشناختی است و اعمال ناعادلانه آن را از بین میبرند. بنابراین گرایش جدی سقراط به فضیلت منعکس کننده باورش به ارزش آن برای نفس و اهمیت موقعیت نفس برای کیفیت زندگیهای ماست.
نظر شما